شاهزاده ساکت من
-
عنوان کتاب:
شاهزاده ساکت من
- نویسنده: فرانسواز لوفور
- مترجم: فاطمه یوسفی
- ناشر: آویسا
- سال نشر: 1399
- دسترسی:
-
در این رمان داستان از زبان زن نویسندهای رنج دیده و خسته روایت میشود. او که مادری تنهاست، فرزندی اوتیستیک دارد و تمام تلاش خود را میکند تا فرزندش بتواند دنیا و زندگی را لمس کند و در این چالش کودکش را شاهزاده ساکت من مینامد، شاهزادهای که در این چالش کلمات و جملات مادر نویسندهاش را میدرد
در بخشی از کتاب میخوانیم:
برای دوست داشتن یک بچه مبتلا به اوتیسم و اقدام به معالجه او، آسان تر است که تصور کنیم او مثل شاهزادهای کوچک است. من زبانت را یاد خواهم گرفت. وارد سکوتت خواهم شد. دانسته هایم را فراموش میکنم. دوستت خواهم داشت و همیشه برایت احترام قائل میشوم. اگر من به تو احترام بگذارم، دیگران هم به تو احترام خواهند گذاشت. تماشایی است. ما به جز مواقعی که به طور وحشتناکی با هم درگیریم، عادت کردهایم آرام با هم حرف بزنیم. در خیابان و یا هر جای دیگر، مردم از خود میپرسند: «این پسر بچهای که اینقدر با احترام با او حرف میزنم، کیست؟» من در جوابشان میگویم: «خب، شاهزاده سیلوستر است! نمیدانستید؟ او در مملکت مرموزی زندگی میکند و فقط اوست که راه منتهی به گنج پنهان را میداند. گاهی قبول میکند نقشهای بکشد. او خیلی دوست دارد نقشه بکشد، اما مواظب تلهها باشید! او این را هم دوست دارد که دیگران در تلهاش بیفتند!» برایم مهم نیست که روانپزشکها در مورد این بازی، که همیشه میخواهی کس دیگری باشی، چه فکری میکنند و چه فکری نمیکنند، چون «دیگری» چیزهایی در مورد ژان میگوید که ما آنها را همانجا در قبرستانش گذاشتیم. به من میگوید: «ژانی که طبق گفتههایت خیلی جالب نبود و باید او را فراموش کرد.» وقتی به ژان فکر می کنم ناراحت میشوم، اما میدانم که دوباره متولد خواهد شد. در واقع این فرصتی است که میتوان با تو حرف زد. البته میدانم که نباید در موردش با تو حرف بزنم. در واقع زمانهایی که تصمیم میگیری کس دیگری باشی، فرصتی برای برقراری ارتباط و حرف زدن با توست. همیشه این تو هستی که تصمیم میگیری کی بازی شروع شود و کی تمام شود. تو هستی که تاسها را میاندازی. دوست دارم دنبالهروی تو در مسیر قلمروت باشم، از امواج کلماتی که از سمت تو میآیند نمیترسم.
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.
- نویسنده: فرانسواز لوفور