نام کوچک من بلقیس
-
عنوان کتاب:
نام من بلقیس
- نویسنده: بلقیس سلیمانی
- ناشر: ققنوس
- سال نشر: 1398
- دسترسی:
-
بلقیس سلیمانی یکی از نویسندگان موفق و دغدغهمند این روزهاست نوشتههای او بسیار ساده و روان و صد البته شیرین، هر بار مضمونی متفاوت و مشکلی را در ارتباط با جامعهاش در قالب داستانی بیان میکند، آثاری چون شب طاهره، خالهبازی، بازی آخر بانو، و آن مادران این دختران. اما در کتاب "نام من بلقیس"، او علاوه بر مضامین همیشگی به معرفی خود پرداخته است و به نوعی یک داستان-زندگینامه خلق کرده هرچند که خود کتابش را یک اتوبیوگرافی نمیداند. او در مجموعهای از یادداشتها و در تألیف خاطرهگون این کار را انجام داده است. به اعتقاد خود خانم سلیمانی این سبک یادداشتنگاری در کشورهای دیگر طرفداران بسیاری دارد؛ آنقدر که چیزی نمانده که به سبک و گونهای ادبی تبدیل شود
در بخشی از کتاب میخوانیم:
پدرم نقشه را دید و آن را خواند و ما کلام پدر را در چشمهایش دیدیم و خواندیم: «گندم نعمت خداست، قوت مردم است. خوشههای گندم را نگاه کنید، طلاست. طلا را که آتش نمیزنند. طلا را که خاکستر نمیکنند. جوانی نکنید. خامی نکنید. کدام مالک؟ کدام خان خونخوار؟ اینها از ما بدبختترند. به فیس و افادهشان نگاه نکنید، یک سال خشکسالی بیاید، رو به گدایی میآورند.» خرمنها کوبیده شد، دانههای گندم به کندوها و خمرهها سرازیر شد و آتش انتقام در ما فرونشست. سال دوم دبیرستانم. کمی سواد، اندکی جسارت و مقدار معتنابهی کینه انقلابی با خود دارم. اکبر رفته و حالا بیوه جوان و بچههای کوچکش بیسرپرستاند. دادآقا رعیت حاجمحمد است. دادآقا عیالوار است. غیر از بچههای ریز و درشتش از مادر و خواهر علیلش هم نگهداری میکند. تجسمِ عیالوارِ نانخور است. حاجمحمد خردهمالکی اهل عرفان و خانقاه است، تنها حاجی روستای ما. بچه ندارد. مرد زمین و کار است. راستی چرا باید مردی که بچه ندارد اینهمه زمین و ملک و دارایی داشته باشد؟ دادآقا روی زمینهای حاجمحمد کار میکند! منصفانه، دو یک. دو کیل حاجمحمد گندم برمیدارد، یک کیل دادآقا. راستی اینهمه گندم را حاجمحمد چه کار میکند؟ اصلاً مگر این دادآقا نیست که روی زمین کار میکند و مگر گفته نشده: «لَیسَ لِلاِْنسانَ اِلاّ مَا سَعَی.» چرا باید برای انسانی که تلاش نمیکند سهمی قایل شد؟ اصلاً این روشن و واضح است که زمین مال کسی است که روی آن کار میکند. دادآقا حتم سابقه انقلابیگریهای مرا میداند که سراغم میآید. نه او سراغم نمیآید، من به سراغ او میروم.
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.
- نویسنده: بلقیس سلیمانی