پرتقال خونی
-
عنوان کتاب:
پرتقال خونی
- نویسنده: پروانه سراوانی
- ناشر: آموت
- سال نشر: 1396
- دسترسی:
-
کتاب "پرتقال خونی" نوشته پروانه سراوانی نویسنده و شاعر ایرانی، متولد 1355، دارای مدرک کارشناس ارشد ادبیات فارسی است .
این اثر داستان عشقی مادرانه است که به عنوان ستون خانواده خطرات زیادی را برای آسایش خانواده اش به جان میخرد و زندگیاش پیچ و خم های زیادی دارد.
این کتاب به علاقمندان مسائل اجتماعی توصیه میشود. مجموعه شعر «صبحانه دو نفره» و رمان «پشتِ کوچههای تردید» از دیگر آثار اوست.
بخشهایی از کتاب:
کسی نیست که نداند این قوم الظالمین چقدر خسیسند. پدر من هم از همین قوم الظالمین بود. پدر من هم برای هر دم و بازدمش، چرتکه میانداخت. نگاه که میکردی می دیدی نصف بیشتر مردم این شهر خسیسند و پول به جانشان بسته است. همین شهلا، با درآمد شوهرش و درآمد مغازه کالای خواب فروشیاش، همیشه دنبال پول میگردد. همیشه غصهی فروش بیشتر مغازههای دیگران را میخورد. همیشه عصر به عصر توی پاساژ میچرخد و از همه آمار میگیرد تا ببیند کی یک قران بیشتر از خودش فروش داشته. همیشه تو روی همه میگوید خوش به حالتون که پول میبرید خونه. من باید جیب خودمو سوراخ کنم.
شهلا در را پشت سرش بست. به صندلهایش نگاه میکردم. موقع راه رفتن هم عشوه میریخت. صندلها به پایش گشاد بود. لابد یکی از جنسهایی بود که روی دستش مانده بود و دلش نیامده بود به کسی بدهد. خودش می پوشید که مبادا دوزار ضرر کرده باشد. خدایا چقدر بدجنس شدهام من.
هنوز کم نیاورده بودم اما کم اوردن از آن حسهای مزخرفی است که قبل از اتفاق افتادن بویش میآید. نوعی الهام غیر قابل توضیح دارد. حس میکنی همین روزهاست که خم بشوی و بعد بشکنی. حسش قبل تر می آمد و دمار از روزگارت در می آورد.
صدایش بدجوری آشنا بود. بدجوری آشنا بود. سر بلند کردم که صاحب صدا را بشناسم.خدایا این زن کی بود. این زن با چشم های مهربان. با دست های مهربان. با صدای مهربان. ناگهان شب حافظ و آواز به ذهنم هجوم آورد…
مرد نمیدانست که پرتقال خونی را مینا با دستهای خودش کاشتهبود. وقتی اولین پسرش به دنیا آمدهبود. چند سال بعد وقتی درخت برای اولین بار میوه داد، پرویز هم دنیا آمدهبود. پرتقالهای خونی را هیچ وقت نفروختند.
- نویسنده: پروانه سراوانی