به قول مردم گفتنی: چند و چونی خندستانی
-
عنوان کتاب:
به قول مردم گفتنی: چند و چونی خندستانی
- نویسنده: جواد مجابی
- ناشر: نشر چشمه
- سال نشر: 1398
- دسترسی:
-
جواد مجابی نویسنده کتاب «به قول مردم گفتنی»،در ابتدای آن مینویسد:
" ضربالمثلها، بهترین صورت زبانی مردم را آشکار میکنند. فردی در پی تبلور تجربهای یا افزودن به حکمت عامیانه، حاصل تامل خود و پیشینیان را در باب زیست_مرگ، در عبارتی و تعبیری، خلاصه میکند. این تمثیلِ کوتاه اگر مقبول طبع مردم و جامعه قرار گیرد، طی سالها توسط افراد بیشماری تراش و صیقل میخورد تا به شکل نهاییاش درآید و بهعنوان دستاورد تجربی و خرد جمعی بر زبان همگان جاری شود و در محاورات روزمره کاربرد داشته باشد". او در اینکتاب به فرهنگ عامه و ادبیات کوچه و بازار پرداخته و کاربرد ضربالمثلها در زبان مردم را بررسی کرده است. این پژوهشگر در مطالب «اشاره نسبتاً مهم» و «سوم شخص و راوی نامرئی» که در حکم مقدمه کتاب هستند، به بیان توضیحاتی درباره فرهنگ زبانی مردم و اهدافش از نوشتن کتاب پرداخته است.
عناوین کتاب «به قول مردم گفتنی»، بهترتیب عبارتاند از:
اشاره نسبتاً مهم، سومشخص و راوی نامرئی، جون شما جون خونه علیالخصوص صندوقخونه، سالمندان همدیگر را جر میدهند، اینش رو اونش افتاده، کجخلقی اولصبحی، روزان روزش…، در این تیمارخانه، الدرمبلدرم الکی، حالی بیقالومقال، خلایق هرچی لایق، احوال آنان و شرب الیهودشان!، تو این مزار کسی نیس، به قول مردمی گفتنی، حکایات راوی نامرئی، از حکایات متفرقه، این آب و نان چرخ، تتمه.
مجابی میگوید دو روایت اول کتابش به قول لاتها اورجینال هستند و عیناً از مثلهای مردمی ساخته شدهاند. ۹ روایت بعدی هم را هم کنار مثلهای مردمی به قیاس ضربالمثلهای خوانده و شنیده، بازسازی کرده است. باقی مطالب هم یا تفسیر و تعبیر او از مثلهای مردمی هستند و یا حکایتهای طنزآمیزی که الهامگرفته از ادبیات عامه هستند
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
«هم دزد مینالد هم کاروان.» برای فهم این مطلب چند فرض میتوان کرد. یکی آنکه دزد هنوز توی کاروان است که راوی ناله هر دو را همزمان شنیده است. فرض دیگر اینکه دزد چیزی گیرش نیامده و فرار کرده و جایی دور (مثلاً آن طرف مرزها) از بدشانسی خود مینالد و کاروان هم که چیزی نباخته داد و فریاد بیخودی راه انداخته که از بیمه خسارتی بطلبد. دزدِ بیچاره «آش نخورده دهان سوخته»، دستکم میخواهد به بیمهگر هشداری بدهد. فرض دیگری متحمل است که قرار بوده توطئهگرانه بین کاروان و دزد محترم، مقداری پول اینطرف و آنطرف بشود (از قبیل عملیات پولشویی) و در این کار هر دو دبه کردهاند و هر دو به یک میزان از تدلیس به فغان آمدهاند. اما اینفرضِ آخر که دزد و کاروان هر دو برای فریب تماشاگران محترم آهوفغان راه انداختهاند بهکلی مردود است چون چشموگوشِ تماشاگرانِ مارگزیده از این صحنهسازیها و افشاگریها پُر است و کاروان دزدمنش و دزدان بینیاز از کاروان را خوب میشناختهاند.
نظر دادن
از پر شدن تمامی موارد الزامی ستارهدار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.
- نویسنده: جواد مجابی