بخشی از کتاب:
"چرا باید قطره قطره‌ی زندگی او تمام چیزهایی باشند که من از سرگذرانده‌ام؟ چرا همیشه باید همه چیز تا بی نهایت تکرار شود؟ یک دختربچه ی نحیف، یک روح کوچک روشن بین و کم‌شهامت، تمام چیزهای لازم برای زجر کشیدن حسابی را دارد. من می‌روم، چون وظیفه‌های دیگری بر دوشم گذاشته شده. او این جا بزرگ خواهد شد، با سماجت و بی‌پروا، او نماینده‌ی من خواهد بود. سیاه سرفه و دوره‌های نقاهت طولانی و آن شور و اشتیاق آمیخته با فلاکت نسبت به هم‌کلاسی‌های زیبا و چاق و خوش‌رنگ و رو و آینه‌هایی که در آن‌ها خود را نگاه می‌کند و فکر می‌کند آیا من آن قدر زشتم که کسی عاشقم نمی‌شود؟ خدای بزرگ، آیا تمام این چیزها که روز به روز با احساس رخ دادن در گذشته پیش می‌آیند، به زحمتش می‌ارزد؟ آیا واقعا به زحمتش می‌ارزد؟ لحظه‌ای بیدار شد و با کنجکاوی زیادی نگاه کرد، این لحظه برای او یک لحظه تازه است، خیال می‌کند که تازه است. او را از گهواره برمی‌دارد و با تمام توانش در آغوش می‌فشارد. «دختر عزیزم! کوچولوی من! کوچولوی بینوای من!»"
کتاب تعلیق اثری است از ژان پل سارتر به ترجمه حسین سلیمانی نژاد و چاپ انتشارات چشمه. این کتاب جلد دوم از سه گانه‌ی آزادی (سن عقل، تعلیق، دلمردگی) و روایت کننده وقایع تاریخی و سیاسی اروپا در سال 1938 است، هنگامی که جنگ جهانی دوم با پیمان مونیخ مدتی به تعویق می‌افتد. نویسنده با مهارتی بالا داستانی سوال برانگیز و رمزآلود را بر پایه ی وقایع رخ داده بنا می‌کند، از تاثیرات تصمیمات مردان سیاست می‌گوید و زندگی مردم را در روزهای تعلیق جنگ با آشفتگی‌هایی شکل گرفته در روزگارشان به تصویر می‌کشد.