خاما

  • داستان عاشقانه "خاما" در کردستان ایران روایت می‌شود و از نظر تصویرسازی و توصیف اثر شامخی در میان آثار علیخانی محسوب می‌شود. این نویسنده در متن کوتاهی که همزمان با تالیف این رمان منتشر کرد، درباره آن نوشته است: خاما نباید نوشته می‌شد. یک بار یکی خیلی سال قبل او را زندگی کرد و در شبی، این راز مگو را گفت و دیگر به سخن در نیامد. لال شد. و گذشت و گذشت و گذشت تا رسید به یکی که کارش گفتن است. این کلمه‌ها امید دارند خاما زنده شود و آن راوی هم. به رقص و به رنگ. رنگ زرد و قرمز این حلقه آتش باید که جاری شد.

    بخشی از کتاب:

    "آدمی باید انگار گاهی از مسیری که می‌رود، ایست کند و برگردد و یک مسیر بزند به راهی که آمده تا به خاطرش بیاید چند وقت گذشته است و زمان از هر دری وارد می‌شود که تو نفهمی کجا بوده‌ای و خامایت که بوده و فقط می‌خواهد تو را ببلعد؛ گویی زمان است که عاشق آدمی است و دوست ندارد جز خودش، تو را کسی با خود ببرد"

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)
    556   دفعه آخرین ویرایش در یکشنبه, 30 خرداد 1400 ساعت 05:02

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.

آيكون مراجعه

608000کتاب چاپی
2430نشریه چاپی
32600پایان‌نامه
3268865منابع الکترونیکی
102سیستم‌های رایانه
23600اعضاء